سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

   

خوشحال شدم، هنوز فریادی هست

دل بر سر قولی که به من دادی هست


تو زاده ی فصل پنجمینی، ای مرد

اثبات بکن هنوز فرهادی هست


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:37 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

دریای منی مرا به طوفان بسپار

دستور بده،بگو به من، جان بسپار


بر دوش تو گر جنازه ام سنگین بود

تابوت مرا به باد و باران بسپار


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:37 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

  

کاش آغوش تو گورم می شد

تا از این درد خلاصی یابم

تا از این عشق، از این حس غریب

مثل یک مرد خلاصی یابم

 

کاش با بوسه به دستان تو؛ مرگ

بوسه بر هستی این تن میزد

کاش این آتش سوزنده ی من

بر دل ناز تو دامن می زد

 

در نهانگاه پر ازشهوت شب

خواستم بوسه دهم بر لب تو

خواستم آب شوم آب شوم

خواستم آ ب شوم در تب تو

 

حلقه شد دست تو بر گردن من

تو مرا گرم نوازش کردی

و مرا با همه هیبت خود

غرق در حس پرستش کردی

 

سهم من از تو فقط گریه و اشک

سهم تو از من عذابی مبهم

آه این قصه که تکراری شد

تو حوا گشته ای و من آدم

 

شوکران منی ای آب حیات

من شبی سرد، تو را می نوشم

چادر مشکی زیبای تو را

در ازای کفنم می پوشم

 

می چکم بر تن زیبای تو من

یک شبی ذوب تنت خواهم شد

آه، اگر زودتر از من مُردی

قول دادم، کفنت خواهم شد


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:36 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

    

کافه و بستنی و دود بلند سیگار

گریه و همهمه در تنگِ غروبی غمبار


فال حافظ؛ وَ تو که ناز برایم خواندی

با دلم راه میامد دلت آن روز انگار


شیطنت های تو و کودکی گمشده ام

زیر خرواری از این خاطرهای آوار


من و تو؛ پارک؛ خیابان؛ ماشین

یادت هست ای همه هستیِ این شاعرِ زار


آه! امشب همه ی خاطرها اینجایند

و فقط جای تو خالی است دراین شادی زار



نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:35 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

خنده ی روی لبت خاطره ساز است، بخند

چهره ات با نمک خنده چه ناز است، بخند


چشم من خیره به لبهای تو در اوج سجود

به خدا خنده ی تو روح نماز است، بخند


اَخم کردی و دلم از غم گنگی پُرشد

تا بخندی دل من هلهله ساز است، بخند


خنده هایت همگی عین حقیقت هستند

خنده های همگان عین مجاز است، بخند


من و تو غرق سکوتیم و سخن خاموش است

خنده آغازگرِ راز و نیاز است، بخند


شاعری با همه ی شاعری اش می گوید:

«قصه ی خنده ی تو دور و دراز است، بخند»


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:34 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

    

   این روزها که می گذرد در انتظار مرگ

من بی قرار مرگ و دلم بی قرار مرگ


راضی به مرگ خویشم و مرگم نمی رسد

حیران حیرتم من از این کار و بار و مرگ


تریاک عشق نیز علاجم نمی کند

باید کنار بیایم با زهرِ مارِ مرگ


دیگر گذشته از من و دل، مستیِّ زندگی

هر دو فتاده به کنجی، هر دو خمار مرگ


از دست ظلم های فراوان زندگی

باید پناه ببرم من به غار مرگ


شاعر نبوده ای که بفهمی چه می کشم

راهی نمانده برایم جز انتظار مرگ



نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:34 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

تا آمدم پرواز کنم

بال هایم را چیدند

و گفتند:

«آسمان سهم تو نیست!

به قفس قانع باش»


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:33 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

   

تو در منی،بیهوده از من می گریزی

از من-از این پوچ سترون-می گریزی


با خاطراتی داغ و سوزان و شرربار

چون روزهای خوب و روشن می گریزی


الهام شعر تازه ای بر من، ولی حیف

در لحظه ی ناب سرودن می گریزی


جان کندن است این، شعر گفتن نیست بانو

بیهوده از ناقوس مردن می گریزی


من از کفن بودن محابایی ندارم

اما تو از آغوش بودن می گریزی


حق با تو است، این که تو هم مثل بقیه

از این سراسر درد و شیون می گریزی


ای پاک مطلق،خوب کاری می کنی که

از هرزه ای آلوده دامن می گریزی


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:32 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

    

با من بمان، با من که تنها ماندم ای شعر

با من که در این واژه ها جا ماندم ای شعر


«آ» گفتم و آغاز شعرم که رقم خورد

در اولین حرف الفبا ماندم ای شعر


دیروز فکر و ذکر من وزن غزل بود

امروز در فقدان معنا ماندم ای شعر


رفتم ولی با ردپایی تلخ و کمرنگ

در انعکاس این صداها ماندم ای شعر


در لابه لای سطرهای گنگ و مرموز

سربسته همچون یک معما ماندم ای شعر


چون قایقی متروک که در گل نشسته

بی بهره از امواج دریا ماندم ای شعر


از کوچ پاییز پرستوها بریدم

با بال های خسته ام واماندم ای شعر


می خواستم با من بمانی، تا که گفتم

با من بمان ؛ در واژه ی «با» ماندم ای شعر


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:32 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

 

دوستانم می خام عکسمو بذارم اول صفحه اون گوشه چکار کنم یکی سر

 

برارد  بگید کمک کنید ممنون


نوشته شده در پنج شنبه 92/9/28ساعت 8:22 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

   1   2   3   4      >
قالب : پیچک