سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

   

تو در منی،بیهوده از من می گریزی

از من-از این پوچ سترون-می گریزی


با خاطراتی داغ و سوزان و شرربار

چون روزهای خوب و روشن می گریزی


الهام شعر تازه ای بر من، ولی حیف

در لحظه ی ناب سرودن می گریزی


جان کندن است این، شعر گفتن نیست بانو

بیهوده از ناقوس مردن می گریزی


من از کفن بودن محابایی ندارم

اما تو از آغوش بودن می گریزی


حق با تو است، این که تو هم مثل بقیه

از این سراسر درد و شیون می گریزی


ای پاک مطلق،خوب کاری می کنی که

از هرزه ای آلوده دامن می گریزی


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:32 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک