زمزمه های یک شب سی ساله

  

کاش آغوش تو گورم می شد

تا از این درد خلاصی یابم

تا از این عشق، از این حس غریب

مثل یک مرد خلاصی یابم

 

کاش با بوسه به دستان تو؛ مرگ

بوسه بر هستی این تن میزد

کاش این آتش سوزنده ی من

بر دل ناز تو دامن می زد

 

در نهانگاه پر ازشهوت شب

خواستم بوسه دهم بر لب تو

خواستم آب شوم آب شوم

خواستم آ ب شوم در تب تو

 

حلقه شد دست تو بر گردن من

تو مرا گرم نوازش کردی

و مرا با همه هیبت خود

غرق در حس پرستش کردی

 

سهم من از تو فقط گریه و اشک

سهم تو از من عذابی مبهم

آه این قصه که تکراری شد

تو حوا گشته ای و من آدم

 

شوکران منی ای آب حیات

من شبی سرد، تو را می نوشم

چادر مشکی زیبای تو را

در ازای کفنم می پوشم

 

می چکم بر تن زیبای تو من

یک شبی ذوب تنت خواهم شد

آه، اگر زودتر از من مُردی

قول دادم، کفنت خواهم شد


نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت 6:36 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک