سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

من اینجا خونمه جایی که یک روز 

دلم هر لحظه اشو صد باره می زد


یه جایی که شباش جای ستاره 

رو سقف خونه مون خمپاره می زد


نشستم روز و شب پای یه حسی 

یه احساسی که بوی ما شدن داد


یه دریا تو دل تو موج می زد 

به من هم جرات دریا شدن داد


همیشه زنده هستی تو دل من 

من آزادیم و از خون تو دارم


نبودی خاک اجدادیم می مرد 

بزار دستام و رو خاکت بزارم


من اینجا خونمه که از ته دل 

در و دیوارشو با خون گرفتم


کسی یادم نداد این عاشقی رو

من این احساس و از مجنون گرفتم


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:11 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

بی اعتمادم کن به همه ی دنیا اینکه با من باش 

کنار من تنها، کنار من تنها، کنار من تنها


از اولین جملت، فهمیده بودم زود
عشق های قبل از تو سوء تفاهم بود


اونقدر می خوامت همه باهات بد شن
با حسرت هر روز از کنار ما رد شن


حالم عوض میشه، حرف تو که باشه
اسم تو بارونه، عطر تو همراشه


اون گوشه از قلبم، که مال هیچکس نیست
کی با تو آروم شد، اصلا مشخص نیست


بی اعتمادم کن به همه ی دنیا اینکه با من باش
کنار من تنها، کنار من تنها، کنار من تنها


از اولین جملت، فهمیده بودم زود
عشق های قبل از تو سوء تفاهم بود


اونقدر می خوامت همه باهات بد شن
با حسرت هر روز از کنار ما رد شن


حالم عوض میشه، حرف تو که باشه
اسم تو بارونه، عطر تو همراشه


اون گوشه از قلبم، که مال هیچکس نیست
کی با تو آروم شد، اصلا مشخص نیست


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:10 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

چرا از هر طرف میرم نشونی از تو پیدا نیست
چرا چشمای خوشرنگت دیگه حتی تو رویا نیست


روزای ساکت و خسته درای کاملا بسته
چرا از هر طرف میرم مسیرم رو به بن بسته


دیگه هیچ اعتباری به نگاه مهربونت نیست
من ازت عاشقی خواستم ولی انگار تو خونت نیست


چه روزایی که از دست رفت چه شبایی نخوابیدم
تو بغض تلخ بیداری فقط خواب تو رو دیدم


چقد این شهر تاریکه چقدر این بغض بی رحمه
کسی درد غریبی رو نمی دونه نمی فهمه


دیگه هیچ اعتباری به نگاه مهربونت نیست
من ازت عاشقی خواستم ولی انگار تو خونت نیست


چه روزایی که از دست رفت چه شبایی نخوابیدم
تو بغض تلخ بیداری فقط خواب تو رو دیدم


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:10 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه


به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا
من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا


خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم


تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم


تو حتی از خودم بهتر، غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو، که تو بارون احساسی


خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:9 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

درگیر رویای توام

منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت

تو منو انتخاب کن

دلت از آرزوی من

انگار بی خبر نبود

حتی تو تصمیمای من

چشمات بی اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم

تا با چشام خواهش کنم

درا رو بستم روت تا

احساس آرامش کنم

باور نمی کنم ولی

انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری

اصرار من بی فایدست

هر کاری میکنه دلم

تا بغضمو پنهون کنه

چی میتونه فکر تو رو

از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بذار

یا که از عشقت کم نکن

تمام تو سهم منه

به کم قانعم نکن

خواستم بهت چیزی نگم

تا با ........


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:8 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )


چشمی اگر به سیب و به حوا نداشتم
آدم نبودم و غم دنیا نداشتم

حالا تو را ندارم و امید مانده است
ای کاش امید داشتنت را نداشتم

با بی کسی گرفته ام انس و کسی دگر
یادم نمانده داشته ام یا نداشتم

ای سرزمین سوخته مانند مهر تو
در آسمان هیچ دلی جا نداشتم

دنیا، بهشت یا چه بگویم چه بوده است
چیزی که هیچ وقت من آن را نداشتم
 




نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:3 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

یک روز بعد از ظهر، بعد از سال های سال،

وقتی که جام سال پر شد بار های بار،

تو لابد از من یاد خواهی کرد - بد یا خوب -

من اشک خواهم ریخت تا آن روز صدها بار

 

آن روز دیگر سال ها مانند دیوارند

تو آن ور دیواری و من این ور دیوار

من در کنارت نیستم وقتی که می خندی

دست تو پیشم نیست هنگامی که من بیمار

چی دارم از تو نازنین! جز چند تار مو؟

چی مانده از تو پیش من جز چند عکس تار؟

هی استکان خالی و هی استکان پر

هی روزهای خالی و سیگار و هی سیگار

 

شاید فراموشم کنی آن روز بعد از ظهر

شاید همان یک روز هم، انگار نه انگار

 

"آن روز بعد از ظهر" تو، بایست شب باشد-

در "شهر من" - این دلقک غم پرور پروار!

آن شب، برای من شبیه خیلی از شب هاست

بغض تمام روزها بر دوش من آوار

 

امشب مرا آیینه هم تنها رها کرده

تنها همین تنهایی ام را می شوم تکرار

 

***********


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 3:55 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

کنار تخته سیاه


کنار تخته سیاه استاده است

همان که مرا درس زندگی داده است


 چو دیر سال درختی که رسته در دل کوه

اگر چه خم شده پشتش ولی نیفتاده است


به زخم هیچ تبر بر زمین نمی افتد

کسی که سرو غرورش همیشه آزاده ست

 

غبار دست شریفش نماز می طلبد

که در قبیله ی او خاک عشق    سجاده ست

 

نگاهش از نفس نفس آفتاب گرم تر است

مگر ز دامن خورشید این بشر زاده است

 

کدام واژه سزاوار وصف حرمت اوست

سخن ز همت والای او مگر ساده ست

 

وضو ز چشمه آتش گرفته می دانم

برای سوختن این شمع هر دم آماده ست

 

نجیب و ساده همان آشنا معلم من

کنار تخته سیاه کلاس استاده ستنرنسمرننرطککزرااااا



نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 3:49 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

 

-از سایه ها می گریزم

 

گفتی که از بس عجیبم از سایه ها می گریزم

گفتم که من بدتر از تو چون با خودم می ستیزم

 

گفتم کمی مهربان باش شاید برایت بمانم

گفتی که من در همه حال در پیش چشمت عزیزم

 

این بار یادم بماند وقتی می آیی دوباره

بر روی پیراهن تو طرح گلی را بریزم

 

آن وقت قالی ببافم بر روی دار دل تو

تا  وقتی از من نخواهی از روی آن بر نخیزم

 

با هر گره روی قالی شعری برایت بگویم

ان شعر نا قابلم را در پیش پایت بریزم

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 3:45 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

-مادر

کوهی تو اما در دلت تصویر یک دریاست

تو اشترانکوه منی دریاچه ات زیباست

 

مائیم آن کو پایه ی افتاده بر پایت

حجم وسیع دامنت سجاده های ماست

 

پیشانی ات پاک و سپید و خوب همچون برف

جا پای ایل مهربانی روی آن پیداست

 

صد نی و صد چوپان به ناله در تو می خوانند

آوازهای دشتی ات پر شور و پر غوغاست

 

می مانی و ایل از کنارت باز می کوچد

ییلاق و قشلاق قدیمی باز پا برجاست

 

کو پایه ها قدر تو را هرگز نمی دانند

از ما مرنج ای کوه ای آنکه دلت دریاست


نوشته شده در جمعه 91/7/7ساعت 6:10 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

   1   2      >
قالب : پیچک