سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه

کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم

میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم

یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم

از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم

فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم

محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم

می دونم یه وقتایی دلت میگیره از کارم

روزاییکه حواسم نیست بگم خیلی دوستت دادم

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری

تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری

کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا

مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا

قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف

اگه حال منو داری می فهمی یعنی چی این حرف

میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم

روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری

تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:54 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

نگاه من مونده به در تا که تو از راه برسی
شادی رو از سر می گیرم اگه اینجا برسی
پنجره رو وا می ذارم می گن از آسمون میای
مثل یه ماه مهربون شب که بیاد با اون میای

پنجره رو وا می ذارم می گن از آسمون میای
مثل یه ماه مهربون شب که بیاد با اون میای
نگاه من مونده به در تا که تو از راه برسی
شادی رو از سر می گیرم اگه اینجا برسی

چشای من منتظرن تا که تو از در برسی
ترانه هام شروع می شه وقتی که تو سر برسی
یه منتظر یه خسته ام که گم شده نشونم
مثل یه شاپرک بیا بنشین رو بوم خونم
می دونم آخرش میاد یه شب که بارون بزنه
چشم انتظاری سر میاد آخ اگه بارون بزنه


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:52 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

به من برگردون اون روزو که با تو زندگی خوب بود

به شوق دیدنت هر دم تو دل بدجوری آشوب بود

 به من برگدون اون روزو شب و از بینه ما بردار

یه کاری کن که برگرده گذشته های بی تکرار 

 که من جا مونده ام انگار تو اون روزهاو لحظه ها

 با این من آشنا نیستم من انگار مرده ام سالها

من رو برگردون از گریه به خنده های بی وقفه

 وجودم یخ زده از غم  غمت طوفانی از برفه

به من برگردون  احساسی که آرومم کنه بازم 

و گرنه من بدون تو با دلتنگی نمیسازم

میام پیش تو که رفتی حالا که سردو غمگینم

 تو هم برگردون آغوشت که من محتاج تسکینم

به من برگردون حسی که گرفتی از دلم ناگه

دارم شک میکنم حتی ما با هم بوده ایم یا نه

 یه کاری کن من مرده دوباره زنده شم در تو

عزیزم کاری سختی نیست فقط یک لحظه پیدا شو


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:51 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

آسمون شهرمون خیلی وقته دلتنگه 

روزی که تو برگردی باز آسمون خوش رنگه


اونروز واسه تو آینه میگیره یک مهمونی 

پاک میشه غبار غم از گلهای شمعدونی


روزی که تو برگردی پاییز میره از اینجا 

تعبیر میشه خواب من حقیقت میشه رویا


روزی که تو برگردی گل رفیق گلدونه 

چشام پر از اشک شوق روز رقص بارونه


روز رقص بارونه 

اونروزی که تو برگردی فاصله یک آغوشه 

صبری که به سر اومد یک خواب فراموشه


اونروزی که تو برگردی هیچ نشونی نیست از غم 

این حاصل یک رفته برمیگرده به قلبم


روزی که تو برگردی پاییز میره از اینجا 

تعبیر میشه خواب من حقیقت میشه رویا


روزی که تو برگردی گل رفیق گلدونه 

چشام پر از اشک شوق روز رقص بارونه


آسمون شهرمون خیلی وقته دلتنگه 

روزی که تو برگردی باز آسمون خوش رنگه


باید واسه دیدن تو خونرو پر از گل کرد

این روزارو باید تا اون روز فقط باید تحمل کرد

فقط باید تحمل کرد

روزی که تو برگردی پاییز میره از اینجا

تعبیر میشه خواب من حقیقت میشه رویا


روزی که تو برگردی گل رفیق گلدونه

چشام پر از اشک شوق روز رقص بارونه

روز رقص بارونه

روز رقص بارونه

روز رقص بارونه


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:50 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

من و تو توی این دنیا یه درد مشترک داریم

دوتامون خسته ی دردیم، رو قلبامون ترک داریم

من و تو کوه دردیم و یه گوشه زخمی افتادیم

داریم جون میکنیم انگار رو زخمامون نمک داریم

تمومه زندگیمون سوخت، تمومه لحظه هامون مرد

هوای عاشقیمونو هوای بی کسیمون برد

من و تو مال هم بودیم، من و تو جون هم بودیم

خوره افتاد به جونمون، تمومه جونمونو خورد

من و تو توی این دنیا اسیر دست تقدیریم

همش دلهره داریمو با این زندگی درگیریم

نفس که میکشیم انگار دارن شکنجمون میدن

داریم آهسته آهسته تو این تنهایی میمیریم

شدیم مثله یه دیواری که کم کم داره میریزه

هوای خونمون سرده مثل غروبه پاییزه

تقاص چیو ما داریم به کی واسه چی پس میدیم

آخه واسه ما این روزا  چرا اینقدر غم انگیزه

من و تو توی این دنیا یه درد مشترک داریم

دوتامون خسته ی دردیم، رو قلبامون ترک داریم

من و تو کوه دردیم و یه گوشه زخمی افتادیم

داریم جون میکنیم انگار رو زخمامون نمک داریم


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:49 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

تو دنیای من هیچکسی جز تو نیست

منم با یه خونه یه دونه اتاق

همه صورتم خیسه گریه ست بزار

همین جوری تاریک بمونه اتاق

 

از این خونه لعنتی خسته ام

من افسردم از وقتی عاشق شدم

جای زندگی توی آغوش تو

دارم زندگی میکنم با خودم

 

من حتی واسه درد و دل کردنم

کسی رو ندارم که درکم کنه

من عاشق شدم عاشق اون کسی

که هر لحظه تونست ترکم کنه

 

من عاشق شدم عاشق اون کسی

که اصلا نمیدونه چی میکشم

کسی که به من بی توجه شده

که حتی نمیفهمه دلتنگشم

 

از این خونه ساکت و این اتاق

از اینکه بهش خیلی وابسته ام

از این حس تنهایی لعنتی

از اینکه نفس میکشم خسته ام

 

من حتی واسه درد و دل کردنم

کسی رو ندارم که درکم کنه

من عاشق شدم عاشق اون کسی

که هر لحظه تونست ترکم کنه

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:48 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

دوباره کنج این کافه

نشستم منتها بی تو

دارم تو قهوه ی تلخم

میبینم عکس چشماتو

 

چقدر جای تو خالیه

رو این صندلی چوبی

کنارم نیستی و بی تو

دلم میشه یه آشوبی

 

یه عمری توی این کافه

همه ما رو باهم دیدن

تو نیستی و همه دارن

منو با دست نشون میدن

 

رو میز پشت سر داره

یکی دوستت دارم میگه

دلم میلرزه میبینم

که گل میدن به هم دیگه

 

میفتم یاد روزایی

که تو بودی کنار من

چه زود پاییز شد و گلها

تو دستای تو پژمردن

تو دستای تو پژمردن

 

به جز من توی این کافه

کسی انگاری تنها نیست

بدون تو چه دلگیرم

برام این لحظه زیبا نیست

 

صدای خنده میپیچه

تو مه دود همین کافه

یکی از پشت سر میگه

بی زحمت 2تا نسکافه

 

رو میز پشت سر داره

یکی دوستت دارم میگه

دلم میلرزه میبینم

که گل میدن به هم دیگه

 

میفتم یاد روزایی

که تو بودی کار من

چه زود پاییز شد و گلها

تو دستای تو پژمردن

تو دستای تو پژمردن

تو دستای تو پژمردن


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:47 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 


هم پرسه کابوس همراه بیراهه 

هم بستر مرگم این آخرین راهه 

 

آلوده ی دردم در حسرت امید 

نفرینیه بغضم دنیایی از تردید

 

من تو هجوم شب تصویری از دودم

در امتحان عمر مردود مردودم

 

هر لحظه میمیرم هرلحظه میمونم

زنده م یا مرده اصلا نمیدونم

 

بازیچه ی بغضم بازیچه ی دردم

یک عمر دنیامو با مرگ حس کردم

 

درها همه بسته با من همه دشمن

کابوس ملموسم اینجا همینم من

 

من تو هجوم شب تصویری از دودم

در امتحان عمر مردود مردودم

 

هر لحظه میمیرم هرلحظه میمونم

زنده م یا مرده اصلا نمیدونم

 

دم رفتنت گرچه میسوختم

نمیخواستم حس کنی سوزمو

نه تنها خودت هیچکس هیچوقت

نمیفهمه احساس اون روزمو            

 

 

گه این اسمش بهاره و قراره

که از تو خبری برام نیاره     

نمیخوامش

 

اگه این اسمش بهاره و قراره

بیشتر از ابرهای اون دوتا چشم من بباره  

     نمیخوامش

 

عیدو بی تو نمیخوام رخت های نو نمیخوام

 سال تحویل که هیچ، دنیا رو بی تو نمیخوام

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:43 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک