زمزمه های یک شب سی ساله
خنده ی روی لبت خاطره ساز است، بخند چهره ات با نمک خنده چه ناز است، بخند چشم من خیره به لبهای تو در اوج سجود به خدا خنده ی تو روح نماز است، بخند اَخم کردی و دلم از غم گنگی پُرشد تا بخندی دل من هلهله ساز است، بخند خنده هایت همگی عین حقیقت هستند خنده های همگان عین مجاز است، بخند من و تو غرق سکوتیم و سخن خاموش است خنده آغازگرِ راز و نیاز است، بخند شاعری با همه ی شاعری اش می گوید: «قصه ی خنده ی تو دور و دراز است، بخند»
نوشته شده در شنبه 92/9/30ساعت
6:34 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |