سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

 

-از سایه ها می گریزم

 

گفتی که از بس عجیبم از سایه ها می گریزم

گفتم که من بدتر از تو چون با خودم می ستیزم

 

گفتم کمی مهربان باش شاید برایت بمانم

گفتی که من در همه حال در پیش چشمت عزیزم

 

این بار یادم بماند وقتی می آیی دوباره

بر روی پیراهن تو طرح گلی را بریزم

 

آن وقت قالی ببافم بر روی دار دل تو

تا  وقتی از من نخواهی از روی آن بر نخیزم

 

با هر گره روی قالی شعری برایت بگویم

ان شعر نا قابلم را در پیش پایت بریزم

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 3:45 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک