زمزمه های یک شب سی ساله

نگاه من مونده به در تا که تو از راه برسی
شادی رو از سر می گیرم اگه اینجا برسی
پنجره رو وا می ذارم می گن از آسمون میای
مثل یه ماه مهربون شب که بیاد با اون میای

پنجره رو وا می ذارم می گن از آسمون میای
مثل یه ماه مهربون شب که بیاد با اون میای
نگاه من مونده به در تا که تو از راه برسی
شادی رو از سر می گیرم اگه اینجا برسی

چشای من منتظرن تا که تو از در برسی
ترانه هام شروع می شه وقتی که تو سر برسی
یه منتظر یه خسته ام که گم شده نشونم
مثل یه شاپرک بیا بنشین رو بوم خونم
می دونم آخرش میاد یه شب که بارون بزنه
چشم انتظاری سر میاد آخ اگه بارون بزنه


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/12ساعت 8:52 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک