سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

در خانه‌ی من عصر غم‌انگیز بدی ست
در پشت بهارها چه پاییز بدی ست


از مهر و محبت شما می‌ترسم
ثابت شده است عاشقی چیز بدی ست


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 8:27 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

بازم دارم بچه میشم مثل قدیمای قدیم
مثل همون روزی که ما به این محله اومدیم


دوره ی هف سنگ سه قاپ دوره ی شوت یه ضرب و گل
رقص عزیز تیله ها طلوع هف رنگ یه پل


آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود


تنهاتر از همیشه ام به تو نمیشه راس نگفت
نمیشه این حقیقت رو راحت و بی هراس نگفت


تنها تر از همیشه ام از نفس افتاده ترین
بچه ی بچه ام هنوزم ساده ترین ساده ترین


آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود


رفتی و بی تو کوچه اون کوچه ی آشنا نشد
بی تو محلمون پر از صدای بچه ها نشد


نها منم که کوچه رو مثل قدیما دوس دارم
منم که چارشنبه سوری فشفشه بیرون میارم


آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود

 


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 8:26 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

کاش می شد یادم برهکوچه های آشتی کنون
صدای قشنگ زنگ دوم نامه رسون


کاش می شد یادم بره اون همه لحظه های ناب
اون تبسم صمیمی ، رو لب عکس تو قاب


 
کاش می شد یادم بره جای تو اینجا خالیه
نفست هم نفسم نیست ‚ بودنت خیالیه


کاش می شد اما نمیشه ‚ تو همیشه با منی
مثل یه زخم مقدس من رو آتیش می زنی


 
اونور این استکان ‚ بازم کنارمی ‚ عزیز
استکان بعدی رو با دستای خودت بریز


بی تو دورم از خودم ‚ رو صورتم ماسک منه
 
من ِ من بی تو فقط ، گاهی به من سر می زنه


گفتی : بر می گردم و چه دلنشین بود این دروغ
رفتی و تنها شدم میون این شهر شلوغ


بی تو تو سفره ی من چیک چیک استکان نموند
بی تو هیچ رهگذری تو کوچه مون غزل نخوند


 
خودت رو نشون بده تنها برای یک نفس
پای این سفره بشین یه استکان همین و بس


 
اونور این استکان ‚ بازم کنارمی ‚ عزیز
استکان بعدی رو با دستای خودت بریز


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 8:25 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

چه ضیافت غریبی ، من و گیتار و ترانه
جای تو : یه جای خالی ، شعر من شعر شبانه
هرم خورشیدی چشمات ، من رو آب کرد تموم کرد
لحظه ی ناب پریدن ، با یه دیوار رو به روم کرد

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست
تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست
 

تو ضیافت سکوتم ، تو اگه قدم بذاری

می بینی از تو شکستم ، اما تو خبر نداری
بی تو از زمزمه دورم ، بی تو از ترانه عاری
زخم تو : زخم همیشه ، اینه تنها یادگاری

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست
تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست

 


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 8:24 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

آبجی‌ ! قدِ یه‌ نخود چشمات‌ُ بنداز به‌ دِلم‌ !
بی‌تو من‌ عینهو مثل‌ِ یه‌ سِجِلدِ باطلم‌ !


به‌ چراغ‌ِ گُذرِ مستای‌ نصفه‌ شب‌ قسم‌،
که‌ کتک‌ خورده‌ی‌ این‌ زمونه‌ی‌ هلاهلم‌ !

بازو رُ نیگا نکن‌ ما لِه‌ِتیم‌ ! آبجی‌ خانوم‌ !
کفترام‌ فقط‌ به‌ عشق‌ِ تو می‌شینن‌ روی‌ بوم‌ !


بومتون‌ لَب‌ به‌ لَب‌ِ با بوم‌ِ ما ، خودت‌ بگو،
آخه‌ چی‌ می‌شه‌ تو هَم‌ بیای‌ بشینی‌ رو به‌ روم‌ ؟

سَنَدِ منگوله‌دارِ دلمون‌ وَقف‌ِ شُما !
کفترای‌ جَلدمون‌ ارزونی‌ِ سقف‌ِ شُما !


ما زمین‌ْخورده‌ی‌ اون‌ چشمای‌ عاشق‌کشتیم‌ !
نمی‌بینی‌ ما رُ امّا عُمریه‌ دِلخوشتیم‌ !

آبجی‌ جون‌ ! دوس‌ ندارم‌ که‌ آبجی‌ جون‌ صدات‌ کنم‌ !
یه‌ اشاره‌ کن‌ تا حتّا جونم‌ُ فدات‌ کنم‌ !


آخه‌ قربونت‌ بِرَم‌ ! وقتی‌ تو کوچه‌ راه‌ می‌ری‌،
یه‌ کم‌ آسّه‌تر برو ! اَمون‌ بده‌ نگات‌ کنم‌ !

ما که‌ جزغاله‌ شُدیم‌ بَس‌که‌ آتیش‌ سوزوندی‌ تو !
کفترِ جَلدت‌ُ از رو پُشت‌ِبوم‌ پَروندی‌ تو !


به‌ خیالت‌ دِل‌ِ کفتربازا کاروون‌سَراس‌ ؟
نه‌ عزیز ! این‌جوری‌ نیس‌ که‌ تو دِل‌ِ ما موندی‌ تو !

سَنَدِ منگوله‌دارِ دلمون‌ وَقف‌ِ شُما !
کفترای‌ جَلدمون‌ ارزونی‌ِ سقف‌ِ شُما !


ما زمین‌ْخورده‌ی‌ اون‌ چشمای‌ عاشق‌کشتیم‌ !
نمی‌بینی‌ ما رُ امّا عُمریه‌ دِلخوشتیم‌ !

 


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 8:22 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست ....

این چندمین شب است که خوابم نبرده است ؟!

 

رویای تو ، مقابل من ؛ گیج و خط خطی

در جیغ جیغ گردش خفاش های پست

 

رویای «من» مقابل «تو» ، تو که نیستی

دکتر بلند شد و مرا روی تخت بست

 

دارم یواش ...واش...که از هوش می...ر...ر...

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست

 

هی دست دست می کنی و من که مرده ام

آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست

 

من از ...کمک! همیشه ...کمک ! .... خسته تر .... کمک !

مادر یواش آمد و پهلوی من نشست !

 

« با احتیاط حمل شود چون شکستنی ... »

یکهو جیرینگ بغض کسی در گلو شکست

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 8:21 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد

 

بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات

واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

 

روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت

توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد

 

دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی

بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!

 

چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت

پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد

 

عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر

جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد

 

خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمیاوری... شاید

هجده «تیر» بی سرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد


نوشته شده در جمعه 92/7/19ساعت 6:21 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

یک سمت تویی و عشق: مرگی ساده

یک سمت جهان به قتل من آماده!

می ترسم! مثل بچّه گنجشکی که

در دست دو بچّه ی شرور افتاده


نوشته شده در جمعه 92/7/19ساعت 6:20 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

آزادی شهر از حصارش پیداست

از کینه ی چوبه های دارش پیداست

فردای من و تو باز هم تاریک است

سالی که نکوست از بهارش پیداست

 


نوشته شده در جمعه 92/7/19ساعت 6:19 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

نگاه می‌کنم از غم به‌غم که بیش‌تر است
?به خیسیِ چمدانی که عازم سفر است
?من از نگاه کلاغی که رفت، فهمیدم
?که سرنوشت درختان باغ‌مان تبر است
?به کودکانه‌ترین خواب‌های توی تن‌ات
?به عشق‌بازی من با ادامه‌ی بدن‌ات
?به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون
?به بچّه‌ای که توام! در میان جاری خون
?به آخرین فریادی که توی حنجره است
?صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
?به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
?به خوردن ِ دم‌پایی بر آخرین حشره
?به «هرگز»ات که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»
?به دست‌های تو در آخرین تشنّج‌هام
?به گریه کردن یک مرد آن‌ور ِ گوشی
?به شعر خواندن ِ تا صبح بی هم‌آغوشی
?به بوسه‌های تو در خواب احتمالی من
?به فیلم‌های ندیده، به مبل خالی من
?به لذّت رؤیایت که بر تن ِ کفی‌ام…
?به خستگی تو از حرف‌های فلسفی‌ام
?به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»
?به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
?قسم به این‌همه که در سَرم مُدام شده
?قسم به من! به همین شاعر تمام شده
?قسم به این شب و این شعرهای خط خطی‌ام
?دوباره برمی‌گردم به شهر لعنتی‌ام
?به بحث علمی بی مزّه‌ام در ِ گوش‌ات
?دوباره برمی‌گردم به امن ِ آغوش‌ات
?به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس ِ …
?دوباره برمی‌گردم، به آخرین بوسه

 


نوشته شده در جمعه 92/7/19ساعت 6:18 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

<      1   2   3   4   5      >
قالب : پیچک