سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

متن آهنگ اعتباری نیست از یاسر محمودی

چرا از هر طرف میرم نشونی از تو پیدا نیست
چرا چشمای خوشرنگت دیگه حتی تو رویا نیست


روزای ساکت و خسته درای کاملا بسته
چرا از هر طرف میرم مسیرم رو به بن بسته


دیگه هیچ اعتباری به نگاه مهربونت نیست
من ازت عاشقی خواستم ولی انگار تو خونت نیست


چه روزایی که از دست رفت چه شبایی نخوابیدم
تو بغض تلخ بیداری فقط خواب تو رو دیدم


چقد این شهر تاریکه چقدر این بغض بی رحمه
کسی درد غریبی رو نمی دونه نمی فهمه


دیگه هیچ اعتباری به نگاه مهربونت نیست
من ازت عاشقی خواستم ولی انگار تو خونت نیست


چه روزایی که از دست رفت چه شبایی نخوابیدم
تو بغض تلخ بیداری فقط خواب تو رو دیدم


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 7:28 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

متن آهنگ خدایا 

نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه


به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا
من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا


خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم


تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم


تو حتی از خودم بهتر، غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو، که تو بارون احساسی


خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 7:27 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

درگیر رویای توام

منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت

تو منو انتخاب کن

دلت از آرزوی من

انگار بی خبر نبود

حتی تو تصمیمای من

چشمات بی اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم

تا با چشام خواهش کنم

درا رو بستم روت تا

احساس آرامش کنم

باور نمی کنم ولی

انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری

اصرار من بی فایدست

هر کاری میکنه دلم

تا بغضمو پنهون کنه

چی میتونه فکر تو رو

از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بذار

یا که از عشقت کم نکن

تمام تو سهم منه

به کم قانعم نکن

خواستم بهت چیزی نگم

تا با ........


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 7:26 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

بفرست به هر جا که دلت خواست- نشانی- هستم
تا لمس کند خط به خط متن شما را دستم


از آلبوم ماه دوتا تمبر بزن پستش کن
تا آدرس گوشه ی متنت بشود پیوستم


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 6:24 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

من اتفاقی دیگرم دردی عجیبم 

با معنی دنیایتان خیلی غریبم


بیزارم از دلخوشکنک هایی که دارید 

از این تب و تاب شماها بی نصیبم


شاید حسادت می کنم با دلخوشی تان 

شاید خودم را گاهگاهی می فریبم


حتی به خود شک می کنم شاید نباشم 

یعنی منم از ریشه تکرار سیبم


آن گاه چشمی سرد می آید کنارم 

دستی به پشتم می زند من روی شیبم


نه نه نمی خواهم که دستم را بگیرید

وقتی که با تنهایی خود هم غربیبم  


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 6:23 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

و باز سمـت سکـوتی عمیــق و افتانی
ز خیزش دل طوفانی ام چــه می دانی؟


کتیــــبه های قلم میـــــخی تن من را
که زخم خورده پتکم چرا نمی خوانی ؟


بگو ز دســــت غـم تو چگونه بگریزد
دلی چو گــــــــاو سیاه سپید پیشانی


بگو که درد دلم را چــــگونه داد کشم
به واژه هــــــــای اتو خورده خیابانی


گرفته قلب مرا دست هـشت پایی کور
خزیده روی تــــــنم تپه های مرجانی


نوشته شده در یکشنبه 91/4/25ساعت 2:42 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

گله و قامت کوه و شب تابستانی
هی هی خسته ولی شب شکن چوپانی


نی بزن مرد شبان شب پره ها بیدارند
و من بی کس و تنها که خودت می دانی


من به نمناکی چشمان خود عادت دارم
تو چرا خیس تر از مرحمت بارانی؟


همره یکدگر و تشنه ی یک حرف، بگو
من به مانند توام یا تو به من می مانی؟


غزلی خوندم و تا بانگ اذان می خوانم
حرمت چشم نجیبی که نمی خوابانی


لب گشودی و پر از عاطفه با من گفتی:
نفست گرم، جوان! خوب غزل می خوانی


«هم عطش» سنگ صبور غم تو می مانم
راستی پیش دل عاشق من می مانی؟


گله و قامت کوه و شب تابستانی
قلم و دست و دل شاعر خوزستانی


نوشته شده در یکشنبه 91/4/25ساعت 2:41 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

سلام اهل قلم آبروی آیینه
به دستهای شما هم؟ چرا چرا پینه؟

شما قسم به قلم! نون نانتان نبرد
شما که گم‌شده دارید در غروب آدینه....

****
خراب‌‌آلوده دستی باش درمن
و خواب‌آلوده مستی باش در من

تمام ابرها را گریه کردم
تو بغضم را شکستی باش در من!!!


نوشته شده در یکشنبه 91/4/25ساعت 2:40 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

دختران بندر ، تا آبی چشمهای شما بارها رفته ام ؛
با لنجهای بی لنگر ، بارها رقصیده ام ،
با پاهای سوخته ، در زیر پلکهای شما

بارها خوابیده ام .
و صبحگاهان با همه شما ؛
از خواب برخاسته ام .
دختران بندر،
تا گرداب چشمهای شما ،
بارها رفته ام .



نوشته شده در یکشنبه 91/4/25ساعت 2:39 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

عشق وحشی است و
عاشق

راستی کدام خوی مریم را به ارث برده ای؟!!!
که مرا این چنین به صلیب کشیدند،
نگاه کن ، چه سنگین به پای تو نشست،
آن که از روز اول شاهزاده نبود؛
آغوشت را باز کن و مسیحا وار مرا به صلیب کش؛
و به یاد داشته باش!
غروب ها

یادآور خون من است،
که از وسعت آغوش تو میچکد



نوشته شده در یکشنبه 91/4/25ساعت 2:39 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >
قالب : پیچک