سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

عشق غم انگیزت مرا تا گور خواهد برد
آبادی ام را وصلهء ناجور خواهد برد


مانند گل پژمرده و باغ خیالم را
تا روی سنک قبر خود مهجور خواهد برد


قربانی ِ شادی و غم هرگز نمی داند
که باغبان او را به چه منظور خواهد برد


فرقی ندارد پنجره باز است یا بسته
وقتی شعورت را شب ِ منفور خواهد برد


دنیای نامردی است باورکردنش سخت است
سقراط را معذوری مأمور خواهد برد


بازی نکن با جان آدم های ناقابل
دل از دل ِتو حضرت انگور خواهد برد


تا چوبه ی دار آخرش چیزی نخواهد مانده ...
بازی پنهان تو را منصور خواهد برد


می بینمت هرچند چشمان تو روحم را
تا بیکران دور دست دور خواهد برد


نوشته شده در چهارشنبه 92/5/9ساعت 6:7 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک