سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

دوست دارم شب بارانی را

مثل یک شهر چراغانی را

 

دوست دارم اگر امکان دارد

با تو یک صحبت طولانی را

 

شانه هایی که به آن تکیه کنم

مثل موهات پریشانی را

 

بعد تصمیم بگیرم بروم

بعد احساس پشیمانی را

 

بعد هم بی سر و سامان بشوم

بعد هم بی سر و سامانی را

 

بعد هم حرف دلم را بزنم

پهن کن سفره ی مهمانی را

 

من که کم هستم این قدر چرا

نخورم با تو فراوانی را ؟

 

دوست دارم اگر امکان دارد

همه ی آنچه که می دانی را

 

مثل یک پیرهن پاره درآر

کفر یک عمر مسلمانی را

 

دل به دریا بزن ای کشتی نوح

ترک کن ساحل طوفانی را

 

ترک کن ای پری دریایی

صحبت غول بیابانی را

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/3/30ساعت 2:43 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک