سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

تمام درد من از این غم است بانو جان

که هر چه از تو بگویم کم است بانو جان

چه دور مانده ام از آفتاب چشمانت

بگیر دست مرا! سردم است بانو جان!

جهان همیشه همین بوده است با این حال

هنوز مساله ای مبهم است بانو جان-

که میخ پهلوی خورشید را چگونه شکافت

که پشت ماه از آن شب خم است بانو جان

تو را به دوش گرفته ست در سکوتی تلخ

که چاه حتی نامحرم است بانو جان

به زیر خاک تو را مثل گنج پنهان کرد

کدام خاک؟ خدا اعلم است بانو جان

زمین هنوز پر از خاکهای دور از توست

بگیر دست مرا ! سردم است بانو جان!

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/22ساعت 1:30 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک