زمزمه های یک شب سی ساله

خدا نه،شکل انسان نه، جدا از رنگها، بوها
تو را با خویش می‌سنجد دنیایترازوها


کتابی، سوره‌هایت هر ورق ‌معنای خورشیدی‌ست
جهان آئینه کور است وتفسیر ارسطوها


نسیمی، بوی گندمزار در تو می‌وَزَد هر دم
نه، سودای شرابی، درتو می‌رقصند هندوها


قیامت در قیامت رستخیز شاعرانی تو
طرب در من ندارد برقخلخال و النگوها


تو راز غنچه‌های سر به مُهری، ای بهار من!
بیا، بگذار شیرینبگذرد اوقات کندوها


نماز سبز گلدانهای نومیدی، اجابت کن
بیاری گُل، بریزیعطر، در دستان شب‌بوها


طلسم دیرسال خاک باید بشکند امشب
که بر خود حرزمی‌بندند اینجا سِحر و جادوها


کمان در دست ابروها، جهان دست پری‌روها
خوشم بااین تکاپوها، چه اشراقی است این سوها؟!

پرستوها که برگردند فال عشقمی‌گیریم
پرستوها پرستوها پرستوها پرستوها


نوشته شده در یکشنبه 92/2/29ساعت 4:36 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک