سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

گل خار و گل خار و گل خار

گره افتاده در کارم دو صد بار

همه گویند بی مایه فطیره

بدون پول چایی کار بی کار

 

گل آهن گل آهن گلاهن

همه مشمول لطف بارگاهن

چه آن کس که کلاهی بر سرش رفت

چه آنانی که بی موی و کلاهن

 

گل خون و گل خون و گل خون

به فریادم برس ای نامسلمان

بیا دردم دوا کن جان مولا

و یا دارم بزن با بند تنبون

 

گل گندم گل گندم گلندم

خجالت می کشم از روی مردم

همه گویند بی پرده شده یار

به مو چه ، مو گنه کردم ؟ نکردم

 

گل پونه گل پونه گلونه

دل وامانده ی مو غرق خونه

به هر کس رو زدم ناکس در اومد

به هر در که زدم دیدم کلونه

 

گل لاله گل لاله گلاله

نمودی خون ما را تو پیاله

چو از چاله به چاه افتادم ای یار

به خود گفتم دو صد رحمت به چاله

 

گل زرد و گل زرد و گل زرد

به که باید بنالم مو در این درد

به هر که رو زدم نارو به مو زد

فغان از هر چه مرد و هر چه نامرد

 

گل سنگ و گل سنگ و گل سنگ

گلویم بهر آب خوش شده تنگ

فلک تا بوده هشت ما گرو بود

کمیت ما همیشه می زده لنگ

 

گل خنده گل خنده گلنده

بگو مردونگی کیلویی چنده

در این دنیای وانفسای فانی

همیشه بوده ام شرمنده بنده

 

گل نار و گل نار و گل نار

فلک با ما نمی سازی تو انگار

چرا با ما سر یاری نداری

تو هم از ما طلبکاری؟  طلبکار؟

 

گل نی ای  گل نی ای گل نی

بگو کی کار ما گل می کنه ، کی

اگر خواهی دل ما نشکنانی

نگو هرگز ،‌ بگو وقت گل نی

 

گل لالا گل لالا گل لا

بگو کی کار ما می گیره بالا

بمو وعده سرخرمن دهی تو

همش فردا ، چه باید کرد حالا؟

 

گل قند و گل قند و گل قند

دموکراسی رو با چی می نویسند

جوابم داد با هر چی دلت خواست

ولی رو قالب یخ جان فرزند

 

گل پرپر گل پرپر گل پر

نمی دونی چه خاکی گشته بر سر

از آونوقتی که منسوخ است آقا

به جایش ای برادر ای برادر

 

گل ناز و گل ناز و گل ناز

بیا تا سفره ی دل رو کنیم واز

ز دنیا و ز مافیهای دونش

من و این شعر یکصد من به یک غاز

 

 

 

دوش مادر زن به من پرخاش کرد

هیکلم با چوب آش و لا ش کرد

 

گفت : ای داماد ، ای آدم نشو

حیف آن دختر که من دادم به تو

 

من نمی دانستم آدم نیستی

لایق لطف دمادم نیستی

 

هر کسی داماد شد در عمر خویش

بی گمان یا خر بود یا گاومیش

 

گفتمش : من اول آدم بوده ام

تاج گل بر فرق عالم بوده ام

 

بعد از روی جوانی خر شدم

پایبند خانه و همسر شدم

 

آدم اول کم کمک خر می شود

بعد از آن ناچار شوهر می شود

 

هر کسی کو زن گرفت از بی غمی

نام او دیگر نباشد آدمی

 

غیر شوی حضرت حوا ، که بود

شوهری «آدم» بر او صدها درود

 

حق تعالی نام او آدم گذاشت

چون که این داماد ، مادر زن نداشت


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/2ساعت 7:4 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک