زمزمه های یک شب سی ساله
به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست همین بس است که هر لحظه ای که می گذرد مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین همیشه شعر سرودم برای مردم شهر تویی بهانه ی این شعر خوب باور کن
... و ای بهانه ی شیرینتر از شکر قندم
به عشق پاک کسی جز تو دل نمی بندم
همین بس است که اینک تویی خداوندم
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
نمی برند و به مقصد نمی رسانندم
ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم
که در سرودن این شعرها هنرمندم
نوشته شده در جمعه 91/11/20ساعت
1:5 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |