سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

آقا چه خوب می دانم عشق را بهانه می گیری

 

شما که دستهای مرا روی شانه می گیری

 

 

تمام هستی من این صلیب بی رنگ است

 

همین برای تو این را بیعانه میگیری؟

 

 

خلاصه عرض می کنم به حضورتان آقا

 

چه ساده اشکهای مرا دانه دانه می گیری

 

 

و برگ منتظر است منتظر نشسته اینجاو...

 

شما هنوز گلت را نشانه می گیری؟

 

آی آقای سرمه پوش شهر خودت نمی دانی

 

از دستهای عاشق من عاشقانه می گیری


نوشته شده در جمعه 91/11/20ساعت 12:59 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک