زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

امروز بی بهانه دلم تنگ است

 

هرچند این زمانه ...دلم تنگ است

امروز بی بهانه دلم تنگ است

 

چشمت قرار بود بجوشد باز

باز ای شرابخانه دلم تنگ است

 

مجنون قصه های تو خود را کشت

یعنی که عاشقانه دلم تنگ است

 

من کوچه کوچه کوچه دلم تاریک.....

من خانه خانه خانه دلم تنگ ست

 

باران ترانه های لبم را شست

باران...لبم...ترانه.....دلم تنگ است

 

 

 

در من تمشک بوسه نمی روید

زخمی بزن جوانه!   دلم تنگ است

 

لبخند خاطرات مرا برگرد

برگرد کودکانه دلم تنگ است

 

دیروز یک نشانه ....دلم لرزید

امروز یک نشانه .....دلم تنگ است

 

سر را به شانه های که بسپارم؟

آه ای کدام شانه ! دلم تنگ است


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 6:54 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک