سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

نوروز بود و ساعت حساس انتظار

اسفند رفته تا بشکوفد گل بهار


مردی نشسته لحظه ی تحویل سالِ نو

پایان سال، سالِ بدِ چرخِ روزگار


از هفت کهنه به جا مانده هیچ چیز

یک سیب سرخِ کال و کمی دانه ی انار


در خلوت اتاق سکوتش در عنکبوت

با رشته رشته های صدایش تنیده تار


با دست باز می کند او پیچ رادیو

اخبار دسته اول و داغ خبرنگار

 

 

 

 

 

با عکس روی میز ببین حرف می زند!

من بی وفا نبوده ام و نیستم نگار!

یادش به خیر سال گذشته به خنده ای

گفتی برو و عیدی امسال را بیار

نوروز باستانیِ امسال هم گذشت

ای هستی ام به روی غزل های من ببار.


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 6:51 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک