سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

طوفانی که در راه است

 

 

مرا با خویش خواهد برد طوفانی که در راه است

شب یلدایی سر در گریبانی که در راه است

 

و شاید یخ ببندد خون گرمم سالهای سال

میان مویرگها از زمستانی که در راه است

 

بهار است و هوا ابری و با خود می برد فردا

تما م کوه را سیلی خروشانی که در راه است

 

من اما دربدر دنبال چشم خویش خواهم گشت

برای گریه در شام غریبانی که در راه است

 

مرا که مالک جا پای خود هم نیستم دیگر

مترسانید از هر برف و بارانی که در راه است


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 6:31 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک