سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

آمدی که پر بزنم در هوای آمدنت
آمدی که فرش شوم زیر پای ردشدنت


می رسی و من با شوق، حین گریه می رقصم
با صدای هر قدمت، با طنین در زدنت


در کنار می آید، با عبور کردن تو
لالِ لال می مانم، محو عشوه ریختنت


آمدی که پاره کنم، خرقه های پشمین را
لختِ لخت، عریانم در کمین اهرمنت


خرق عادت است آری که اسیر و دربندست
ذات ایلیاتی من ، پای قله های تنت


آی (بیستون بلند)؛ لحظه ای، کمی خم شو
گوش کن که می شکند، تیشه تیشه کوهکنت


از عداوتی کهنه، کینه ای به دل دارم
دشمنی دیرین با دگمه های پیرهنت


بر خلاف عادت ها، پاره کن لباست را
دور کن عداوت را ، با حرارت بدنت
 

 


نوشته شده در شنبه 91/4/31ساعت 4:43 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک