سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

کمی نشستی و با ماه گفت‌و‌گو کردی
و عطر خاطره‌ها را دوباره بو کردی
نفس گرفتی و رد‌ّ بهار گم‌شده را
میان غربت نیزار جست‌و‌جو کردی
هوا چقدر به موقع گرفت و باران زد
و تو چقدر غزلهای ناب رو کردی:
ـ‌ دلم چقدر گرفته‌ست ... کاش می‌شد رفت ...
(
و چشمها را بستی و آرزو کردی)
و زیر پای تو انگار بغض دریا بود
که منفجر شد و با موجها وضو کردی
به سمت ماه دویدی، ‌رها، رهای رها
و صورتت را در ابرها فرو کردی

 


نوشته شده در شنبه 91/3/27ساعت 8:7 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک