سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

در پشت این دریای بی‌ساحل باید دیار دیگری باشد
باید به جز چشمان ما آنجا چشم انتظار دیگری باشد
بر قله‌های موج این دریا هر بار تا نام تو را خواندیم
فریادمان پژواک سبزی داشت: باید بهار دیگری باشد
آنان که خورشید حضورت را در آسمان‌ِ دل نمی‌بینند
در باور موهومشان شاید پروردگار دیگری باشد
گفتی شب است آنگه که می‌آیی، گفتی، ولی جز برق شمشیرت
کبریت عشقی کو که در راهت فانوس‌دار دیگری باشد؟
وقتی خضوع ابرها را هم در بارش باران نمی‌فهمیم
وقتی دل سنگی برای عشق سنگ مزار دیگری باشد
دور از نگاه دیگران باید با آبروی خود وضو گیریم
می‌نالم و می‌گریم، ای ناجی! تا جویبار دیگری باشد
این روزها، این روزهای سرد باید برای عشق کاری کرد
می‌دانم، ای موعود! می‌آیی تا روزگار دیگری باشد
***


نوشته شده در شنبه 91/3/27ساعت 8:5 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک