سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

حالا دیگر وقت تقسیم دلتنگی بود

به هر کدام از ما

یکی از گلهای رو سری اش را داد

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:17 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

امیر عاملی

آرزو

همه ساعت دارند و همه ساعتها

بی خیال غم و اندوه من و ماست چرا

من که بیزارم از این ثانیه ها ساعتها

که فقط وقت نگهدار غم ما و شماست

راستی

ساعتی بی غم ساعت بودن

چه صفایی دارد

 

-کویر

در غربتم

چنانکه گل سرخ در کویر

در سایه سار خلوت یک شاخه ی نجیب

لب تشنه ی کرامت باران چشم تو

تا من ببار

ابر همیشه

همیشه ابر

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:16 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

فریبا اجدادی

عشق می آید باز

شاخه ی بید کهن

غنچه ی ذهن مرا دید و ربود

جریان داد آن را

به زمینی که فلق

داشت می رفت از آن

و من از شبنم یاس

گونه هایم را آبی کردم

وخریدم لچکی جنسش باد

تا ببندم روی این موی خجول

و ببینم آیا

عشق می آید باز؟

2-سفر

ابری به روی زمین قدم زد و

آبشار به دوش آهی نیافت و ای

باید به خانه اش سفر کنم

آیا حریر یاد به وصله های صبوریم

در باز می کند؟

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:15 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

مهدی مظفری

 

فریاد

این آتش همیشه

در رهگذر باد

شعر مرا

روزی هزار مرتبه شلاق می زند

 

-جستجو

 

ما وارثان آتش و باد و ترانه ایم

تبعیدیان خاک

در جستجوی آب

در جستجوی نان

در جستجوی هر چه غم و انسان

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:15 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

شهین بارور

عاشقم

و چون همه ی عاشقان

پذیرای

درد عشق

به جان و دل هستم

آری از روزی که فهمیدم

چرا باران می بارد

چرا بهار می آید

چرا انسان دوست می دارد

و چرا من

خود را پا به زنجیر

و در سلول عشق یافتم

و هر سحر گاه از دریچه ی سلولم

می بینم رنگهای به هم آمیخته را

و در این درد سکوت

می کشم با رنگهای عشق

چهره تنهایی ام را

عاشقم ،عاشق

 

2-دیوارها

وقتی که در باد قدم می زنی

و قطرات باران جسمت را لمس می کند

وقتی که به کوه

به صحرا

به رود

به دریا

می روی تا رنگ عشق را

بر دامن بوم سپید بپاشی

مرا به خاطر آر

عشق من

چرا که قلبم را به دست خدای عشق دادم

اما وجودم

اسیر این دیوارهاست

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:14 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

شهلا جمال پور

خیال

در خیالم می سپارم ره

به سوی جاده شمالی و عطر چای

بعد سبز بی قراریها

در جمود لحظه های سرد و خوف انگیز

حس لبریزیست،عشق تو

در حریم کوچک قلبم

واژه ی شیرین بخند است

دیدارت....

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:13 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

افسانه جوادی

پرنده

آنها

یک نقطه عشق را

خط زدند

آیا پرواز دلتنگی داشت

وقتی که هیچ پرنده ای نمانده بود

پرنده ای از آسمان گذشت

که پرواز را به رخ می کشید

و روح خونین

نیلوفر زخمی

خراش بر میداشت

آبی آسمان

از زیر بال پرنده

چرا دیگر نمایان نگشت

آسمان که تیره شد

عشق هم ارغوانی نماند

 

واپسین ستاره ها

یک یک نیلوفران را به جا گذاشتند

یک دست عاصی

در حسرت فشردن یک دست عاجز

باغ دلگشا را زخم می زد

نیلوفری که هنوز روی به ماه داشت

نمی دانست

زیر پایش خالی ست

آسمان که پرنده هایش را قسمت می کرد

در تو بودم

تو که رفتی

سهم من تنها

پرنده ای که گریخته بود

 

 

2-طرح 1

وهمی آسمان

بر پنجره انگشت می کشد

دل که از پرنده خالی ست

در میانه ی راه می ماند

 

طرح 2

قاصدکهایی به رنگ بنفش

خیال مرا پوشانده اند

در سایه های خسوف

اما خبری نیست

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:12 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

بنفشه حجازی

 

خواب ابری

بر بستری از ابر می خوابم

تا یادت را چون شربتی

ذره ذره در خواب بچشم

می نوشمت

و یادت چون پوششی از ابر

بر فراز تنم جاری ست

و یادت در خواب ابریم

در رگهایم می دودو تنم را چسبناک می کند

و یاد تو چون بستری از ابر....


2-فال

 

در جام آسمان

با سایه روشن مجنون درخت بید

می زنم تفالی

تسبیح عشق است و

آینه،روشنی

پرنده ،خبر است و

صلیب ،رهایی

حقیقت و دروغ معجونی

جاذب انسان است به فال زندگی

 

-شب

چنار،بر چینهای پرده

هویتش را سو سو می زند

سیگار من،موجودیتش را

بند ،بند تحلیل می برد

و من بر چینهای روحم

هویتم را استفراغ می کردم

در تاریکی اتاق

در کور سوی نوری از خانه ی همسایه

زندگی اینسان به بازی سایه ها

قهرمانی

شهوت و اوهام سر گرم بود

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:11 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

 

مینا دستغیب

پاییز و برگ

دوستی ساده است

مثل همین برگ

همین لاله

مثل همین خوابی

که دیشب می دیدم

زندگی ساده ست

مثل شکفتن شعر

بر برکه ی اندوه

و شعله ی قلبت

در کوره ی مهربانی

مرگ

ساده ست

مثل همین دیروز

گفتگوی پاییز و برگ

 

 

-امروز

بر من گذشت

مثل خوابی سپید

موهایم را

برد

خاطره ها را

دیروزها را

امروز

سهمی از گفتگوی نور و لحظه

به من رسید

 

-ملال

از جنگل دور

تا سطح موج

رنگین کمان صبح

بال مرغی

در دهان باد

بر رد جاده

شبدرهای خاموش

و کوه

در حسرت صاعقه

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:9 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

 

زیبای بی زوال                                                        

بانوی نوبهار

حرفش همیشه تازه

و شعرش شنیدنی ست

در فصل سبز عشق

در چشم عاشقان

هر برگ دفترش دنیا ی دیدنی ست

در هر گذار او از کوچه های عمر

ما کهنه تر ز پیش

او جاودانه سبزپایا و ماندنی ست

اینک دوباره ما

اینک دوباره او

همرا ه و هم نفس با هم به گفتگو

در گوش عاشقش ناگفته را بگو

گلبوته های عشق

در لحظه چیدنی ست


نوشته شده در شنبه 91/3/6ساعت 3:23 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

<   <<   6   7   8      >
قالب : پیچک