سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

تو به این معصومی، تشنه لب آرومی 

 

غرق عطر گلبرگ، تو چقدر خانومی

 

کودکانه غمگین، بی بهانه شادی

 

از سکوتت پیداست که پر از فریادی

 

همه هر روز اینجا از گلات رد میشن

 

آدمای خوبم، این روزا بد میشن

 

توی این دنیایی، که برات زندونه

 

جای تو اینجا نیست، جات توی گلدونه

 

 

غرورمو ببخش، حضورمو ببخش

 

منم یه عابرم، عبورمو ببخش

 

تویی که اشک تو، شبیه شبنمه

 

همیشه تو نگات، یه حس مبهمه

 

 

همین لحظه، همین ساعت، همین امشب

 

که تاریکی همه شهرو به خواب برده

 

یه سایه رو تن دیوار این کوچه س

 

تویی و یک سبد گلهای پژمرده

 

همه دنیا به چشم تو همین کوچه س

 

هوای هر شبت یلدایی و سرده

 

کجاست اون ناجی افسانه ی دیروز

 

جوونمرد محل ما چه نامرده

 

 

غرورمو ببخش، حضورمو ببخش

 

منم یه عابرم، عبورمو ببخش

 

تویی که اشک تو، شبیه شبنمه

 

همیشه تو نگات، یه حس مبهمه

 

 

چه صبورانه تحمل میکنی

 

غفلت بی رحم ما رو دخترک

 

ما داریم گلاتو آتیش می زنیم

 

تو داری با التماس میگی کمک

 

 

غرورمو ببخش، حضورمو ببخش

 

منم یه عابرم، عبورمو ببخش

 

تویی که اشک تو، شبیه شبنمه

 

همیشه تو نگات، یه حس مبهمه

 


نوشته شده در دوشنبه 93/1/4ساعت 9:11 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

<      1   2   3      
قالب : پیچک