زمزمه های یک شب سی ساله
به تو از تو می نویسم به تو ای همیشه در یاد ای همیشه از تو زنده لحظه های رفته بر باد سایه سار قفسم بود زیر رگبار مصیبت بی کسی تنها کسم بود برگ و باغم گریه می کرد قاصد چشم تو آمد مژده ی روییدن آورد ای عزیز رفته از دست ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست در حضور حضرت تو ای که می سوزم سراپا تا ابد در حسرت تو نامه ای نوشته بر باد که به اسم تو رسیدم قلمم به گریه افتاد گفتنی ها با تو دارم از گذشته یادگارم ای عزیز رفته از دست ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست گریه شد معنای لبخند ما گذشتیم و شکستیم پشت سر پلهای پیوند عشق ما از ما فنا بود باید از هم می گذشتیم برتر از ما عشق ما بود که دوره دوره ی وفاست که اعتبار عشق به جاست دنیا به کام آدماست من هنوزم خواب می بینم که این خودش غنیمته برای دیگرون یه خواب برای من حقیقته سوته دلی نمونده غیر از خود من کسی که عشق و غم و فریاد بزنه حقیقت آدمو فریاد بزنه رنگ و ریا جا نداره دروغ نمی گن آدما دشمنی معنا نداره هیچ کسی تنها نمیشه کسی به جرم عاشقی خسته وتنها نمی شه هر آدمی یه عالمه گل و نمی فروشن به هم گل مثل قلب آدمه سوته دلی نمونده غیر از خود من کسی که عشق و غم و فریاد بزنه حقیقت آدمو فریاد بزنه
وقتی که بن بست غربت
وقتی از آزار پاییز
به تو نامه می نویسم
ای همیشگی ترین عشق
به تو نامه می نویسم
ای تو یارم روزگارم
ای تو یارم
به تو نامه می نویسم
در گریز ناگزیرم
در عبور از مسلخ تن
من هنوز خواب می بینم
من هنوز خواب می بینم
من هنوزم خواب می بینم
سوته دلان یکی یکی تموم شدن
هنوز تو قصه های من
هنوز تو قصه های من
هنوز تو ی دنیای من
سوته دلان یکی یکی تموم شدن
قالب : پیچک |