زمزمه های یک شب سی ساله

دست تو یاس نوازش در سحرگاه بهاری

ای همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داری

دست تو یاس نوازش در سحرگاه بهاریای همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داری
در کتاب قصه ی من معنی هر دل سپردن

خودشکستن بود و مردن در غم خود سوگواری

ای همدم ای مرحم ای خط سرنوشتم

ای همدم ای مرحم بی تو چه مینوشتم

من چه بودم نقش باطل قایقی گم کرده ساحل

با هزاران زخم بر دل از عزیزان یا نگاری

بی نیاز از هر نیازی بی خبر از حیله سازی

با گناه پاکبازی باختن در هر قماری

ای همدم ای مرحم ای خط سرنوشتم

ای همدم ای مرحم بی تو چه مینوشتم

من چه بودم شعله ی درد قصه ی خاکستر سرد

زخمی دنیای نامرد قصه ی چشم انتظاری

با من ویرانه از درد دست تو اما چه ها کرد

ای که با معنای دیگر عشق را آموزگاری

ای همدم ای مرحم ای خط سرنوشتم

ای همدم ای مرحم بی تو چه مینوشتم

ای همدم ای مرحم ای خط سرنوشتم

ای همدم ای مرحم بی تو چه مینوشتم



نوشته شده در یکشنبه 91/2/17ساعت 2:41 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( بدون )

قالب : پیچک