زمزمه های یک شب سی ساله
باید که واژههای تنت را غزل کنم
و عشق را برای تو ضربالمثل کنم
یک لحظه هم برای خودم زندگی کنم
یک لحظه هم مطابق میلم عمل کنم
از فاتحان قلة دست تو نیستم
حتی اگر که با همه دنیا جدل کنم
این قصه هم به سمت نرفتن نمیرود
وقتی به تو تمام خودم را بدل کنم
وقتی که حرف مردم این شهر این شده
باید از این به بعد تو را بیمحل کنم
مجبور میشوم که به جای تو بیشتر
تنهایی بزرگ خودم را بغل کنم
نوشته شده در شنبه 91/2/16ساعت
3:12 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |