زمزمه های یک شب سی ساله
زمین تا آسمان فرق است، چاه اینجاست ماه آنجا
خدایا! خوش به حال ماه، گاه اینجاست گاه آنجا
زلیخای من! آنجا که تو هستی عشق ممنوع است
ولی من زیرچشمی میکنم گاهی نگاه آنجا
زلیخا! بوسههای آبدارت را نمیخواهم
به کنعان باز میگردم که چاه آنجاست، ماه آنجا
کجا میگردی ای درویش؟ یک شب دل به دریا زن
که راه آنجاست، شاه آنجاست، یعنی شاهراه آنجا
کنار چشمه پنهانی قراری با کسی دارم
دلی شاید برایم کرده باشد رو به راه آنجا
دلم لرزید پای چشمه، پایم ماند از رفتن
نمیدانم چه با من کرد آن چشم سیاه آنجا
کنار چشمه پای نخل، جبراییل میخندد
جلوتر میروم، مریم نشسته پابهماه آنجا
نوشته شده در شنبه 91/2/16ساعت
3:11 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |