زمزمه های یک شب سی ساله
· و من صدای یواشی در اضطراب ِ زنم · · دلم گرفته و باید به کوچه ها بزنم · · به زندگیم سرنگی پر از هوا بزنم · · «اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم؟ · · به عشق قبلی ِ یک مرد پشت ِ پا بزنم!» · · · · ببین میان تنم حسّ سرکش ِ غم را · · که با هوای تنت گیج کرده آدم را · · از آن دو چشم، بریزان به من جهنم را · · «اجازه هست که عاشق شوم که روحم را · · میان دست عرق کرده ی تو تا بزنم؟!» · · · · به چند سالگی ام عاشقانه گریه کنم · · به نامه های ترت دانه دانه گریه کنم · · بدون تو بدوم سمت خانه گریه کنم · · «دوباره بچّه شوم بی بهانه گریه کنم · · دوباره سنگ به جمع پرنده ها بزنم» · · · دوباره بین حروف ِ شکسته، شعر شوم · · میان دفتر یک مرد خسته شعر شوم · · شبیه پنجره ای نیمه بسته شعر شوم · · «دوباره کنج اتاقم نشسته شعر شوم · · و یا نه... یک تلفن به خود شما بزنم!» · · · جهان، دو ابر شده... آسمان فقط خیس است · · دو چشم ِ عاشق ِ بی خواب ِ پشت ِ خط، خیس است · · اتاق و صندلی و پرده، بی جهت خیس است · · «نشسته ای و لباس عروسی ات خیس است · · هنوز منتظری تا که زنگ را بزنم» ·
قالب : پیچک |