زمزمه های یک شب سی ساله
· رگ ِ بریـ... «فوران ِ پرنده» ... لرزش ِ تیغ · سقوط ساعت گیج از دقیقه های دقیق · · «عدد نگاه به خود کرد و اینکه خُرد شده» · دو صفر ِ پر شده با اشک ها، پس از تفریق · · دو بال ِ وا شده ی هفت بوده در پرواز · نفس بریده... کم آورده در هوای رقیق · · که زیر ضرب شکنجه تنش کبود شده · حساب پس داده با دو ترم در تعلیق! · · برای چی؟ پرش از جبرها، ممیزها · به خاطر ِ چه کسی؟ چند تا رفیق ِ رفیق! · · ادامه دادن با قرص های خوشبختی! · کنار خنده و شادی ِ قابل ِ تزریق!! · · رگ ِ بریده... رد چند تا بخیه ی ریز · تمام رویاها زیر زخم های عمیق · · به سقف زل زده با چشم های ناباور · کسی که هر شب از این خواب می پرد با جیغ... ·
قالب : پیچک |