زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

از این سفر با خود نخواهم برد باری

جز شرمساری شرمسای شرمساری 

 

از بس که با من مهربان رفتار کردی

احساس کردم زائری جز من نداری

 

صدها من اینجا هست اما من کدامم؟

گم کرده ام خود را در این آیینه کاری



اینجا قرار است امشب آرامش بگیرم

آرامش است این حال خوش یا بی قراری؟

دیدم ضریحت را -هزاران چشم بیدار-

دیدم تو هم دلتنگی از چشم انتظاری

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/10/12ساعت 7:45 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک