ساندویچ او بود و یک سکوتِ پر از انحنا و پیچ گفتم: چرا سکوت؟ با بغض گفت: هیچ! گفتم که عشق چیست؟ خندید و مکث کرد بعد از عبور چند ثانیه گفت: ساندویچ!!! نوشته شده در شنبه 92/9/23ساعت 6:10 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
او بود و یک سکوتِ پر از انحنا و پیچ
گفتم: چرا سکوت؟ با بغض گفت: هیچ!
گفتم که عشق چیست؟ خندید و مکث کرد
بعد از عبور چند ثانیه گفت: ساندویچ!!!
درباره سایت
منوی سایت
آرشیو سایت
پیوند ها
اختصاصی ویژه
طراح قالب
امکانات سایت