زمزمه های یک شب سی ساله

   

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم

ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم


نیست از هیچ طرف راه برون شد زشبم

زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم


از ازل ایل وتبارم همه عاشق بودند

سخت دلبسته ی این ایل وتبارم چه کنم


من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام

چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم


یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است

میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟!

 


نوشته شده در شنبه 92/9/23ساعت 6:7 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک