زمزمه های یک شب سی ساله
تا می نشینم در غروب چشمهایت حس می کنم معنای خوب چشمهایت دیریست شهر خاطرات کهنه من گردیده مدفون رسوب چشمهایت وقتی که سر بر شانه هایم می گذاری گل می کند احساس خوب چشمهایت تسلیم چشمت می شوم با اینکه ای خوب خوردم هزاران بار چوب چشمهایت مرطوب کرده بیت بیت این غزل را
نوشته شده در یکشنبه 92/9/17ساعت
5:19 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |