زمزمه های یک شب سی ساله
با اینکه می دونم دلت با من یکی نیست* *با اینکه می بینم به رفتن مبتلایی* *با اینکه می دونم کنار من کجایی* *چشمهامو می بندم تو رو یادم بیارم* *من از تمام تو همین رویا رو دارم* *شاید تو هم مثل خودم مجبور باشی* *نزدیکتر میشی که از من دور باشی* *من پشت رد تو به یک بن بست میرم* *من روبروی چشم تو از دست میرم* *چشمهامو میبندم تو رو یادم بیارم* *من تمام تو همین رویا رو دارم*
*چشمهامو می بندم که میمونی کنارم*
*چشمهامو می بندم که رویاترو ببینم*
*حرفهای من رویایی ه میدونم اما*
*از تو نمی رنجم تو حق داری نمونی*
*با اینکه میدونم به احساسی که دارم*
*باور کن این ثانیه ها دست خودم نیست*
*حس می کنم این لحظه رو صد بار دیدم*
*چشمهامو میبندم که رویا تو ببینم*
*حرفهای من رویایی ه میدونم اما*
قالب : پیچک |