زمزمه های یک شب سی ساله

 

... که یک ستاره‌ی غمگین و شاد را بکشم

که مرگ را بنویسم، که باد را بکشم

تمام مرثیه‌های جهان درون من‌اند

که در نهایت اندوه داد را بکشم

کنار آینه می‌ایستم که در رویا

دو تا فرشته‌ی بی‌اعتماد را بکشم

دو قلب و تیر ... دو سوراخ! ... شاعری مرده...

برای عشق کدامین نماد را بکشم؟

شروع می‌کنم از لحظه‌ای که ... از ... از ... از ...

که آنچه مرد ندارد به یاد را بکشم

فروغ مرده و من توی گریه می‌خواهم

«که گیس دختر سیدجواد را بکشم»

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/22ساعت 1:27 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک