زمزمه های یک شب سی ساله

کنار حوض دو ماهی ردیفی از نقاشی

چقدر سعی نمودم که عاشقم باشی!

برو به خانه عزیزم که بر نخواهم گشت

که آب پشت سر مرده می پاشی

چقدر سعی نمودی ز من فرار کنی

دوباره در قفسی که! پرنده ناشی

خدا کند که بمیرم به دیدن خورشید

دلم گرفته از این زندگی خفاشی

کنار میز دو بچه شبیه مرد و زن

کنار حوض دو ماهی ردیفی از نقاشی

و زیر بارش رگبار تند تابستان

یکی شدند به آهستگی دو نقاشی!

......................................


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/22ساعت 1:26 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک