زمزمه های یک شب سی ساله
آذرخش ) یک ربع دیگر،پشت پرچین،لحظه ی دیدار کفش سفید راحتی،پیراهن گلدار شاید بیاید از همینور، باهمان لبخند شاید که من دستی بلرزانم براین گیتار من یاسها را میشناسم،هیچ یاسی نیست کاینگونه عطرش را بپاشد بر تن دیوار با گیسوانش،خواب خیس ابرها در دشت یا نه،غباری زرد در آغوش گندمزار او با صدای کفشهایش پشت آلاچیق میآید و پر میکشند آن دستههای سار من با همین گیتار ،مثل کولیان دشت بسیار نام عطریش را خواندهام،بسیار شبهای موج یاسها در غرفههای خواب شبهای چشم باغها در خواب و من بیدار دلتنگ،پشت شاخههای بید،چون مجنون سرمست،درپسکوچههای عشق،چون عطّار چون قطره اشکی تا شوم بر گردنش آویز چون لکه ابری تا شوم بر شانهاش آوار یکربع دیگر،در میان جاده،سرخ و سبز رقص گل پیراهنش در لحظه ی دیدار
قالب : پیچک |