زمزمه های یک شب سی ساله

اطلسی

این چست این چیزی که در چشم تو پیداست

چیزی که من می بینم و اززیباترینهاست

 

گم کن مرا یکروز در ژرفای سبزش

این آرزو هم مثل چشمان تو زیباست

طرح نگاهی را که دارم از تو با خود

پروانه ی سبز ورود من به رویاست

 

بگذار در اقصای چشمانت بگردم

اینجا تمام خاک هفت اقلیم پیداست

 

با چشمهایت می توان تا آسمان رفت

این چشمها تا ارتفاع عشق بالاست

 

من چیستم در موج طوفان نگاهت

دریا درد اینجا قطره ای بر روی دریاست

 

دنیا به آخر می رسد بی چشمهایت

وقتی تو هستی ابتدای عمر دنیاست


نوشته شده در شنبه 92/2/21ساعت 7:33 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک