زمزمه های یک شب سی ساله
بانوی ترم پنجم من ، ای فرشته نام دزدمونای زندگی شاعری درام هارمونی منظم آثار بتهوون مانتو کلوش! خانم دانشکده، سلام! از بس قدم زدم به دلیل همین غزل بر گُرده های شهر بجا مانده رد پام این روزها بدون تو، نه سینما نه پیتـ... ..زا، من نشستهام و همین بسته آدامـ... ..سی که تو آن دوشنبه به من هدیه دادهای با یک بغل ـ به قول خودت ـ عشق، احترام آدامس میجوم و به تو فکر میکنم بر مبلهای کهنه سلمانی غلام هی قرص، هی مسکن اعصاب، هی غزل بیخوابی من و دو سه بسته «لورازپام» تقصیر تست، پای دلم را وسط نکش ای در کنار شعر من آهنگ بی کلام! این ترم واحد غزلم را تو پاس کن آن ترم زیر برگه من بود ـ 9 ـ تمام مصراع آخری چقدر پاک و ساده است حامد، همیشه مخلصتان، نقطه. والسلام!
قالب : پیچک |