زمزمه های یک شب سی ساله
-عاشقی دریا...غروب و پنجره و یاز عاشقی پرواز من به سوی تو آغاز عاشقی پرواز من رها ز زمین تا از آفتاب بی پرده پرس و جو کنم از راز عاشقی تو آمدی ز حنجره ی من پرندگان خواندند در قدوم تو آواز عاشقی من هفت شهر عشق را به رقص ایستاده ام وقتی تو می زنی در افق ساز عاشقی من مومنم به اینکه تو پیغمبر منی جاری ست در دو چشم تو اعجاز عاشقی مومن به اینکه رویش گل کار ساده نیست از آسمان کسی است سبب ساز عاشقی حالا ببین به هستی ام این دست خالی ام اینهم غزل بهانه ی ابراز عاشقی
نوشته شده در دوشنبه 92/2/9ساعت
4:47 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |