زمزمه های یک شب سی ساله
1. رسیده ام به غریبی که رخ نداده هنوز
و اتفاق عحیبی که رخ نداده هنوز
و جرم تازه ی از پیش متهم شده ام
گناه گندم و سیبی که رخ نداده هنوز
میان چشم من و تو کسی لگد کوبید
به عشق، حس نجیبی که رخ نداده هنوز
هنوز منتظرم من اگر چه می افتد
دلم به دام فریبی که رخ نداده هنوز
به احتمال قوی مرگ در کمین من است
و خواب های مهیبی که رخ نداده هنوز
و باز دست پر از خالی ام حجوم آورد
به سمت«امّ یُجیبی» که رخ نداده هنوز
دوباره از پس این روزهای در به دری
چه مانده است نصیبی که رخ نداده هنوز؟
نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت
7:0 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |