زمزمه های یک شب سی ساله
همیشه مقصد راهی شدم که نبود
اسیر چشم سیاهی شدم که نبود
همیشه از علی از عشق دم زدم اما
دخیل غربت چاهی شدم که نبود
((تو تکیه گاه منی تا همیشه بمان))
چه سرنوشت...پناهی شدم که نبود
کبوترانه پلنگ همیشه دردم که
اسیر پنجه ی ماهی شدم که نبود
تمام آنچه ندارم سیاه چشم قشنگ
دوباره مقصدراهی.................
نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت
6:54 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |