زمزمه های یک شب سی ساله

 

غزل هایی است با من مثل نوزادان بی مادر

اگر چه هر کدام از دیگری صد بار زیبا تر

 

تما شا میکنم جان دادن تن پاره هایم را

و می دانم به پایان میرسم با مصرع آخر

 

تو جان شعر من هستی و می بینم بر آن هستی

که بنشا نی مرا در آرزوی دفتری دیگر

 

چگونه دشمنی یا باورم کردی که بعد از تو

نمی دانم چگونه دوستی ها را کنم باور

 

به دست آوردم و از دست دادم پوچ یعنی این

مروری کن چه با من کرده ای ای چرخ بازیگر

 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/12ساعت 9:53 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک