زمزمه های یک شب سی ساله
-دوستت دارم شب بود در رویا نوشتم دوستت دارم خورشید سر زد تا نوشتم دوستت دارم در خواب و در بیداری آنشب تا سحر صد بار بر جاده ی فردا نوشتم دوستت دارم شب بود و هر کس می رسید از دشمنی می گفت تنها همین تنها نوشتم دوستت دارم با قایق تنهایی ام پاروزنان آرام بر صفحه ی دریا نوشتم دوستت دارم با واژه هایی مثل باران همصدای ابر با لهجه ای زیبا نوشتم دوستت دارم یک فصل عشق و مهربانی و غزل رویید بر هر چه و هر جا نوشتم دوستت دارم
نوشته شده در جمعه 91/7/7ساعت
6:8 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |