زمزمه های یک شب سی ساله
-در تولد شعرم دست مرا بگیر که محکم بایستم یک لحظه در تولد شعرم با یستم سخت است تا نفس بکشد روح من آیا در این هوای پر از دم بایستم می دانم از غرور خودم دور می شوم بر روی پای خویش اگر هم بایستم یک جاده بود پشت سرم –رو برو چه بود من قدرت گذشتن و رفتن نداشتم این هم غزل –بگیر –ولی باورت بشود اصلا خیال شعر سرودن نداشتم
-شاید شنیده اید حرف و سکوت ساده ی مریم ،جنوبی است با لهجه ای غلیظ ،که آن هم جنوبی است شاید شنیده اید گلی در جنوب نیست من هم شنیده ام گل مریم جنوبی است در این شمال سرد –به دنبال او نگرد دوشیزه ی همیشه ی عالم جنوبی است فریاد می کشد به امیدی که بشنوید احساس بین شهر شما ،کم جنوبی است پرسیده اند (مریم تنها کجایی است) مثل ردیف ساده ی شعرم جنوبی است وقتی که قبله رو به جنوب اتاق ماست مریم که نه ،مسیر خدا هم جنوبی است
قالب : پیچک |