زمزمه های یک شب سی ساله


        
عشق بزرگ
و اعتراف قشنگ ست اگر چه با تاخیر
پرنده بودم اما پرنده‌ای دلگیر
 
پرنده بودم اما هوای باغ زمین
از آسمان بلندم کشیده بود به زیر
 
پرنده بودم اما پرنده‌ای بی‌پر
پرنده بودم آری ولی علیل و اسیر
                 *
چقدر منتظرت بودم ای چراغ مراد
که خط گمشده‌ام را بیاوری به مسیر
 
و آمدی و مرا زین خرابه پر دادی
به سمت باز افق‌های روشن تقدیر
                ***               
میان این من حال و تو ای من پیشین
تفاوتی است اساسی، قبول کن بپذیر
 
گذشت آنچه میان من و تو بود گذشت
ترا ندیده گرفتم، مرا ندیده بگیر
 
به راز عشق بزرگی وقوف یافته‌ام
مرا مجاب نمی‌کرد عشق‌های حقیر
 
پرنده‌ام اینک یک پرنده آزاد
پرنده‌ام آری یک پرنده ...


نوشته شده در جمعه 91/6/3ساعت 2:14 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک