زمزمه های یک شب سی ساله
با من مدارا می کنند این کوچه ها امشب
با من مدارا
بغض مرا وا می کنند این کوچه ها امشب
درد مرا باید ببینی تا کجای شهر
با مویه نجوا می کنند این کوچه ها امشب
پشت تمام شیشه ها چشمی به من خیره
در من تماشا می کنند این کوچه ها امشب
بیش از تمام گریه تان خندیده ام مردم !
بیهوده حاشا می کنند این کوچه ها امشب
از من نپرسیده تمام قصه را خواندند
دیدم که غوغا می کنند این کوچه ها امشب
می ترسم از روزی که طوفانی شود چون من
حالی که پیدا می کنند این کوچه ها امشب
نوشته شده در سه شنبه 91/2/5ساعت
3:17 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |