زمزمه های یک شب سی ساله
لم داده یک کفتار در پایان این شعر
با احتیاط آقا! نیا! میدان مین! - شعر-
تو لذت آن میوهی ممنوعه بودی
من شاعرِ بی واژهیِ بی سرزمین، شعر!
یا روی پاکتها خودم را مینویسم
یا میکشم دور خودم دیوار چین - شعر-
تقدیر من یک عمر پرسه در خیابان
با آدمکهای غلیظ و تهنشین، شعر!
حالا بیا نزدیک، فالت را بگیرم
حافظ که نه! با خون شاعر بر زمین - شعر-
بغض تمام ابرها را من سرودم
باران نمیبارد بیایی زیر این شعر!
نوشته شده در دوشنبه 91/5/16ساعت
3:40 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |